خدایا مواظب فرشته کوچولوی توی شکمم باش

شکر و سپاس مخصوص خدای مهربانم

1394/1/14 17:22
نویسنده : مامانی
8,669 بازدید
اشتراک گذاری

خدا رو هزاران بار شکر میکنم که لایق این نعمت شدم. و از خدای خوبم میخوام نصیب همه ی آرزو مندا بکنه.ممنونم خدایم ممنونم هزاران بار چون این ماه واقعا خواست ما نبود خواست تو بود و هر چی تو بخوای همونه و من راضی ام به رضای تو.  کاری کن این شادی رو تو تک تک دوستام شاهد باشم. همه ی اونهایی که الان دارن این مطلب رو میخونن و هنوز تجربه نکردن نعمت مادر شدن رو.

بله من هم خداروشکر باردار شدم و روز نهم فروردین بعد از انجام تست و آزمایش اطمینان پیدا کردم. این ماه حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم باردار بشم آخه دوتا رابطه ای که داشتیم اولی دو روز قبل از تخمک گذاری و دومی هم بیشتر از 24ساعت بعد از تخمک گذاری. بعد از رابطه اول هم من بلند شدم از جام. این ماه دندونپزشکی رفتم دو تا عکس گرفتم از دندونم ترمیم تاتو کردم قرص آسیکلوویر بخاطر تاتو خوردم. یه عالمه کار کردم برای قبل از عید. کلی با مواد شوینده و پاک کننده تماس داشتم رازیانه دم کردم چندباری خوردم که رحم آماده بشه برای بعد لز عید و بارداری تو سال جدید. ذغال خریدم بخور چای سبز بدم این طرف عید بعد از پری و چون قبل از عید نشد همسری بره برای آزمایش اسپرم این طرف عید بفرستیمش بره که مطمئن شم همه چیز خوبه. و تازه کلی با هم حرف زدیم که ایشالا بعد از عروسی داداشم که اردیبهشته باردار بشم بچمم بهمنی بشه خیلی هم خوب. و برای مسافرت عید هم به همسری گفتم چون پری میشم مسافرت زیارتی نمیتونیم بریم بریم تفریحی و رفتیم شمال. تو راه مسافرت وقتی یه جورایی سه چهار روز بود عقب انداخته بودم گفتم این ماه بخاطر کار شدید احتمال عقب انداختن بوده و طوری نیس و اصلا امکانش نیس با وجود این کارهایی که من انجام دادم اگه چیزی شده باشه هم مونده باشه و راستش به هزارویک دلیل مثل عکس دندون و دارو نمیخواستم شده باشه اما خدای خوبم خواست و شد. یه لک صورتی دیدم روز سوم عید و فکر کردم پری شدم. ضمن اینکه حالم خیلی یه جوری بود و خیلی هم کسل و انرژی پایین بودم. وقتی خبری نشد از خون پری حالت های منم بدتر شد اما به همسری لو ندادم و گفتم چون خونریزی اونطوری نداشت پری باید نماز بخونم چون حیض به حساب نمیاد. خیلی تو خودم نگهداشتم که چیزی بروز ندم. وقتی برگشتیم تست دادم فورا مثبت شد  عصرش هم به بهانه پیاده روی رفتم آزمایش و بتای تیتر دادم که بفهمم هفته چندمم چون به بارداری مطمئن بودم.و بتای 14هزار و خورده ای نشون از هفته ششم میداد. همسری که بعد از بحث و اعصاب خردی آزمایش رو نشونش دادم و نشد مثل برنامم پیش برم اصلا باور نمیکرد تو ماشین بودیم زد کنار و مدام روی بتا نگاه میکرد باورش نمیشد داشت از خوشحالی بال در می آورد. الانم کشته منو صبح تا شب هی میگه ویرگول من چطوره؟ چون دید یه جا نوشته بودن اندازه ویرگوله. خوشحالی و ذوق اون خیلی خیلی بیشتره چون حس و حال بدش مال منه و اون چیزی حس نمیکنه.

بازم شکر خدایم و به امید اینکه ایشالا همه دوستام تجربه کنن این حس رو. نمیدونم کی برم پیش دکترم که بهترین زمان باشه. ضمن اینکه عفونت هم دارم. اگه کسی.میدونه که دود دادن عنبر نسارا (نصارا) برای رفع عفونت توی بارداری مشکلی داره یا نه ممنون میشم کمکم کنه چون من به درمان گیاهی بیشتر از شیمیایی اعتقاد دارم.

 

پسندها (1)

نظرات (0)